Perdic | middle-class person | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 201 (3363 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	middle-class person U	عضو طبقه متوسط

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	middle class U	طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
	middle class U	طبقه متوسط
	upper middle class U	طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
	member of the middle class U	عضو طبقه متوسط
	The working (middle,upper)class. U	طبقه کارگر (متوسط بالا )
	middle U	میان
	middle U	وسط
	middle name U	نام وسطی-اسموسطین
	middle U	مرکز
	middle U	میانی وسطی
	middle U	میانه میدان
	of middle a U	میان سال
	middle course U	میانه روی
	middle U	منطقه میانی زمین
	middle sized U	میان اندازه
	middle part U	قسمت میانی
	middle succession U	توالی وسطی
	middle succession U	توالی میانین
	middle term U	قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
	middle watch U	نگهبانی نیمه شب
	middle weight U	میان وزن
	middle classes U	طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
	middle classes U	طبقه متوسط
	middle weight U	میانه
	middle aged U	میان سال
	middle sized U	دارای اندازه متوسط
	Middle Ages U	قرون وسطی
	middle finger U	وسطی
	middle finger U	انگشت میان
	middle english U	انگلیسی تا 0051میلادی
	middle ear U	حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
	middle ear U	گوش میانی
	middle deck U	پل میانی
	middle bar of a saw U	کمانکش اره
	middle aisle U	صحن
	middle fraction U	جزء میانی
	middle fraction U	پاره میانی
	middle game U	وسط بازی
	middle price U	قیمت حد وسط
	middle price U	قیمت متوسط
	middle plane U	صفحه میانتار
	middle body U	قسمت میانه ناو یا کشتی
	middle part U	میان
	middle ear U	گوش وسط
	middle latitude U	منطقه معتدله
	middle insomnia U	بیخوابی میانی
	middle heavyweight U	09 کیلوگرم
	middle aisle U	شبستان
	middle school U	دبیرستان
	middle-of-the-road U	بیطرف
	middle covert U	پرهایمیانی
	middle jib U	بادبانسهگوشکوچکمیانی
	middle leg U	پایمیانی
	middle linebacker U	مهرهخطآخریمیانی
	middle lobe U	نرمهششمیانی
	middle phalanx U	بندانگشتمیانی
	middle piece U	قطعهمیانی
	middle sole U	لژمیانی
	middle toe U	انگشتمیانی
	middle torus U	گچبریمیانی
	Middle Eastern U	مربوطبهخاورمیانه
	piggy in the middle U	بازیخرسوسط
	middle of the road <idiom> U	سردوراهی گیرکردن
	middle panel U	قابچوبیمیانی
	middle layer U	قشر میانی
	middle-of-the-road U	میانه رو
	up to the middle in water U	تا کمر در اب
	the middle finger U	انگشت میانه
	middle age U	میان سال
	middle age U	دوره بین جوانی وپیری
	middle schools U	دبیرستان
	the parting in the middle U	فرق وسط
	middle-aged U	میان سال
	Middle East U	سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
	middle distance U	فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
	middle aged U	دوره بین جوانی وپیری
	Middle East U	خاورمیانه
	Middle West U	باختر میانه
	middle level management U	مدیریت سطح متوسط
	mullion=middle post U	وادار
	middle lintel in window U	الت وسطی پنجره
	middle distance race U	دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
	infection of the middle ear U	عفونت گوش میانی [پزشکی]
	inflammation of the middle ear U	عفونت گوش میانی [پزشکی]
	middle ground buoy U	بویه زمین میان گذرگاه
	type of middle cloud U	شکالابرقسمتمیانی
	middle lintel in window U	کمرکش پنجره
	middle lintel in window U	وادار میانی پنجره
	middle nasal concha U	کنجایمیانیدماغی
	middle primary covert U	پرهایاولیهمیانی
	middle leg (outer surface) U	پایمیانی
	middle ear inflammation [MEI] U	عفونت گوش میانی [پزشکی]
	middle rial of door frame U	قیدچه
	To steer a middle course . To act within judicious bounds .	کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
	first class U	ممتاز
	first class U	طبقه یک
	second class U	دومین مرتبه
	first class U	بهترین
	first class U	درجه اول
	the th class p U	برنامه دانشپایه ششم
	second class U	دومین درجه
	second class U	درجه دو
	second class U	وسط
	second class U	فرعی
	second class U	درجه دوم
	first class U	فرست کلاس
	second class U	درجه 2
	first class U	درجه یک
	class U	هماموزگان
	class U	رسته گروه
	first-class U	درجه اول
	second-class U	درجه دوم
	class U	کلاس
	class U	رده
	class U	محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
	class U	در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
	class U	دسته
	class U	طبقه
	class U	ردیف
	class U	زمره جور
	class U	نوع
	class U	گروه وزنی ورزشکار ممتاز
	class U	طبقه بندی کردن رده
	class U	قشر
	third class U	سومین دسته
	third class U	درجه سوم بلیط درجه 3
	third-class U	درجه سوم بلیط درجه 3
	class U	دانشپایه
	first-class U	درخورمردم طبقه یک بهترین
	third-class U	سومین دسته
	non producing class U	طبقه نامولد
	bourgeois class U	طبقه بورژوا
	lower class U	طبقه اجتماعی کم درآمد
	class ab amplifier U	فزون ساز درجه ا ب
	capitalist class U	طبقه سرمایه دار
	lower class U	طبقه پایین
	class a amplifier U	فزون ساز درجه ا
	standard class U	درجه استاندارد
	lower class U	طبقه عوام
	bourgeois class U	طبقه سوداگر
	world-class U	در سطح جهانی
	lower class U	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
	age class U	رده سنی
	age class U	رده سالخور
	toiling class U	طبقه رنجبر
	lower class U	طبقه پست وپایین اجتماع
	world class U	در سطح جهانی
	lower class U	طبقه پایین جامعه
	upper class U	طبقه بالا
	lower class U	طبقه سوم [اجتماع]
	upper class U	طبقه مرفه
	economy class U	اکونومی کلاس
	economy class U	درجه توریستی
	superordinate class U	طبقه فراگیر
	subordinate class U	طبقه وابسته
	class-conscious U	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
	class conscious U	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
	spectral class U	طبقه بینابی
	spectral class U	گونه طیقی
	soil class U	طبقه بندی خاک
	class-consciousness U	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
	third class lever U	اهرم نوع سوم
	high-class U	از طبقات بالا
	high-class U	والا مقام
	high-class U	کهبد
	high-class U	مرغوب
	high-class U	درجه یک
	class ring U	حلقهطبقهای
	first-class cabin U	قسمتclass_first
	third class road U	جاده درجه سه
	social class U	طبقه اجتماعی
	sergeant first class U	استوار دوم
	ruling class U	طبقه حاکم
	reception class U	اولینکلاسیکهبچههامیروند
	top-class U	عالی بااستانداردبالا
	private first class U	سرباز یکم
	private first class U	سربازیکم
	word class U	ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
	He is at the bottom of the class. U	اوشاگرد آخر کلاس است
	evening class U	مدرسهشبانه
	lower class U	طبقه محروم
	sergeant first class U	گروهبان دوم
	second class ticket U	بلیت درجه دوم
	second class lever U	اهرم نوع دوم
	working class U	طبقه کارگر
	working class U	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
	upper class U	وابسته به طبقات بالای اجتماع
	upper class U	وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
	high-class U	بلندپایه
	class consciousness U	شعور طبقهای
	exploited class U	طبقه استثمار شده
	class v supplies U	اماد طبقه 5
	class system U	نظام طبقاتی
	class struggle U	مبارزه طبقهای
	class struggle U	مبارزه طبقاتی
	class structure U	ساخت طبقاتی
	class status U	پایگاه طبقهای
	class q allotment U	کسورات حق مسکن درجه داران
	class of suplies U	طبقه کالاها
	exploited class U	طبقه بهره ده

Recent search history

Forum search

1	affixation
2	In someone bad (or good) books.
2	او یک فرد عقده ای است
2	او یک فرد عقده ای است
3	midas touch
1	هنوز دلخواه خود را پیدا نکردم
1	ایا انسانی که تنها به دنبال لذت است عشق را می فهمد؟
1	but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1	i was in the middle of a thick law book
1	انسان خوش اخلاق ترسواست
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy